Friday, July 17, 2015

گذر زمان

چرا همه چی داره انقدر زود میگذره؟ چند سال پیش هم متوجه این شده بودم، ولی الان همه چی انگار واضحه. سرعت زندگی عجیب غریب رفته بالا و من واقعا باورم نمیشه که یک سال پیش بود که من فینال جام جهانی رو تو ینا دیدم! یک سال پیش من این موقع دوست دختر داشتم! عجیب و غریبه! شاید خیلی عجیب نباشه که خیلی زود مثلا این وبلاگو بچه من بخونه.
به مامان به شوخی گفتم برام گود بای پارتی نمیگری؟ گفت برو حالا یه سال، سال بعد که اومدی میگیریم. دقیقا انگار یه سال شده یه ماه زمان قدیم. بچه که بودم مثلا سه سال انتظار جام جهانی میکشیدم، الان به یکی از دوستام که نتونست بیاد خداحافظی قرار گذاشتم که سال دیگه که اومدم ببینمش. زکی.
بی سر و ته شدن این نوشته هم شاید متاثر از همین تعجب منه. امروز که با مامان بزرگم حرف میزدم و از دختر شوهر دادنش خاطره میگفت و خیلی دقیق همه چیز یادش بود، فهمیدم واسه اون هم این همه سال مثل یه پلک زدن رد شده.



No comments:

Post a Comment